سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بی پایان

 

 

                                              همسرم با تمام وجود می پرستمت

 

عزیزترینم امشب باز هم تمام وجودم لبریز از توست

 

امشب با خیال راحت می پرستمت

 و

تنهای تنها به تو می اندیشم تمام وجودم را گرفته ای

 

هستی من سرشار از توام مهر بی پایان من دلتنگیم

 

برای توست

 

می خواهم تمام احساسم را به تو تقدیم کنم

 

من عاشق اشک ریختن برای توام

 

ای تمام هستی  من همسرم دوستت دارم

 

 

             

 

 

                  

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/6ساعت 8:22 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

           

گل من گریه مکن

            که در آینه ی اشک تو غم من پیداست

            قطره ی اشک تو داند که غم من دریاست

            گل من گریه مکن

            سخن از اشک مخواه

            که سکوتت گویاست

           از نگه کردنت احوال تو را می دانم

           دل غربت زده ات

           بی نوایی تنهاست

           من و تو می دانیم

           چه غمی در دل ماست

           گل من گریه مکن

           اشک تو صاعقه است

           تو به هر شعله ی چشمان ترم می سوزی

           بیش از این گریه مکن

           که بدین غمزدگی بیشترم می سوزی

           من چو مرغ قفسم

           تو در این کنج قفس بال و پرم می سوزی

           گل من گریه مکن

            که در آیینه ی اشک تو غم من پیداست

            فطره ی اشک تو داند که غم من دریاست

           دل به امید ببند

            نا امیدی کفرست

            چشم ما بر فرداست

            ز تبسم مگریز

            دَُر دندان تو در غنچه ی لب ها زیباست

            گل من گریه مکن

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/5ساعت 8:46 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

ای که می پرسی نشان عشق چیست ؛ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق
یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق
یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق
یعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛
عشق تاب آخرین برگ درخت
عشق
یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسل
عشق
یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترتم داشتن ؛ بر لب غمگین تبسم کاشتن
عشق ، آزادی ، رهایی ، ایمنی ؛ عشق زیبایی ، زلالی ، روشنی
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق
یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق
صیادی بدون تیر و دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر ؛
عشق
یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان
عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق
باش
ای دلاور ، دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی
گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کن
عشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیز
عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق
یعنی خویش را گندم کنی
عشق
یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد ؛ آدمی باید که او را نان دهد
در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام
عشق نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هرچه بالا میروی افتاده باش
در پناه دین ، دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن
عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی
عشق
یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین
عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی
هرکه با
عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد
کاش در جانم شراب
عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق
باد
هرکجا
عشق
آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای
عشق در او دیدنیست
شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر
عشق است و سرود عاشقان
" سالک " آری ،
عشق رمزی در دل است ؛ شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام ؛ عشق یعنی شعر ، مستی ، و السلام


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 10:36 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

برات یادم رفته بود چقدر صدات رو  دوست دارم

خودت می دونستی البته ، نه فقط صدات رو ، همه صحبتهات رو دوست دارم

طرز حرف زدنت رو

نمی دونم راستش .... فقط بخاطر اینه که خیلی دوستت دارم ؟

فکر نمی کنم ..... آخه تو خیلی خوبی و هیچ کسی نمی تونه مث تو باشه

واسه همینه که خیلی دوستت دارم

می دونی که خیلی حسود شدم ..... نه حسود ....... نمی دونم چطوری بگم یه جور بخصوص حسادته .....

دلم نمیخواد هیشکی ترا ببینه ، هیشکی باهات حرف بزنه ، حتی به نفس کشیدنت هم حسادت می کنم

الان هم اومدم بگم ، همسر خوبم ، عشق من ، صدات همیشه تو گوشمه

صدای نفسهات آرامش دهنده روحمه ، به من قوت قلب میده

بازم میخوام عشق و محبتی را که به من دادی ، بیشترش کنی چون همیشه نیازمندت هستم

دوستت دارم همسرم و عشق جاودانه من

 


نوشته شده در دوشنبه 89/8/3ساعت 11:59 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

                                            دوست داشتن یعنی چیزی را به دیگران ببخشی

 که خود آرزوی دریافت آن را داری.

و دوست داشتن یعنی شکر کنی که زنده ای

 که احساس داری که پاک هستی که

دوستت دارند که عشقی در قلبت داری و به یمن

شاکر بودنت به هر آنچه آرزوی بر حق دلت است خواهی رسید

من هم خداوند را شاکر هستم

بخاطر داشتن تو ، بخاطر همراه داشتن همسری

شایسته و خوب مانند تو که به من

همه چی را یکجا دادی

من از خداوند بخاطر تو و از تو

بخاطر همه چیزهائی که بمن دادی متشکرم

همیشه برایم بمان همراه خوبم

 

 

       


نوشته شده در چهارشنبه 89/7/28ساعت 11:18 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

                   

 

 

                                                  چه اندازه سخت است

زمانی که لحظه دیدار را انتظار می کشم ...


زمانی که تپیدنهای دلم به نهایت وجود می رسد ،


تا جایی که دیگر هیچکدام از صداهای اطراف را نمی شنوم ،


زمانی که چشمانم در تب باریدن دلتنگیهایت می سوزد ،


زمانی که دنیا را از پشت چشمان غرق در اشک ، تار می بینم ،


زمانی که گذران ساعت دست بر گلویم می گذارد و با هر ثانیه آن را بیشتر فشار می دهد ،

 

زمانی که هق هقی بلند تنها باید تا که آرام شوم ،

 

زمانی که دستانم آرام ندارند ، با تمام وجود می لرزم ....حتی قلبم !

 

و چه اندازه نفس گیر است ....

 

آن زمان که می بینم فرشته رویاهایم ، در عالم واقعیت بسویم می آیی ،

 

آنوقت است که دیگر حتی صدای قلب خودم را هم نمی شنوم ،

 

تنها تپیدنهای وجود گرمت را در سرم احساس می کنم ،

 

دیگر دریاچه ای در چشمانم نیست ....

 

چه آرام و زیبا جاری می شوند بر روی گونه های سردم که تا چند لحظه پیش در تب انتظار

می سوختند ،

 

هنگامی که در آغوشت می کشم ، بار دیگر صدای قلبت را بلندتر می شنوم ،

 

هق هق که میزنم بر لرزیدنهایم افزوده می شود ،

 

اما این بار در دستان و آغوش گرم تو .

 

همسر خوب و عزیزم

 

                   

 

                           


نوشته شده در یکشنبه 89/7/25ساعت 1:59 عصر توسط الماس نظرات ( ) |

 

من برای تو.....

 دوست دارم
من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
و بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبای اش وزیباییش را به خاطر تو دوست دارم

من دنیا را به خاطر خدایش

خدایی که تو را خلق کرده دوست دارم


..دوستت دارم..

                   

                      

 


نوشته شده در شنبه 89/7/24ساعت 12:25 عصر توسط الماس نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد آهنگ

کد ماوس